محتواي فوتبال ما دچار فقر وحشتناكي است
جلال چراغپور در گفتوگو با ايسنا، درباره وضعيت فعلي فوتبال ايران گفت: تماشاي مسابقات يورو 2012 اين فرصت را فراهم كرده است كه با يك اندازهگيري چشمي متوجه كاستيهاي فوتبال ايران و تفاوتش با استانداردهاي جهاني شويم. متاسفانه فوتبال ما با فقر وحشتناك محتوا روبهرو است؛ فقر فني، آمادگي جسماني، دويدنها، تاكتيك تيمي و اجراي سيستمها.
وي ادامه داد: وقتي عملكرد تيمهايي مانند انگليس را نگاه ميكنيم، متوجه ميشويم كه ميشود با سيستم 2 ـ 4 ـ 4 ، شكلهاي زيبايي اجرا كرد. همچنين متوجه ميشويم كه چه تاكتيكهاي جديدي ابداع شدهاند. با تماشاي رقابتهاي يورو ميبينيم كه كسي بيخود و بيجهت خودش را زمين نميزند و وقت تلف نميكند و همه در طول 90 دقيقه بازي، طرح و نقشه دارند. در فوتبال روز اروپا بين دفاع و حمله هيچ فاصلهاي براي غر زدن، راه رفتن و چپ چپ نگاه كردن وجود ندارد. هرچند به دليل مكانيزم فوقالعاده ضعيف پخش اين رقابتها از تلويزيون بسياري از اين مسائل مغفول ماندهاند.
چراغپور افزود: ليگ فوتبال ما از تمام مسائلي كه عنوان كردم خالي است. البته برخي تيمها مانند سپاهان هم هستند كه به دليل دارا بودن بازيكنان خوب تا حدودي شبيه فوتبال اروپا بازي ميكنند، البته نه به آن شدت و غلظت. كميت ليگ ما بالا است و تيمها هزينه زيادي ميكنند و برنامههاي زيادي را براي آمادهسازي طراحي ميكنند اما كيفيت كار در فوتبال ايران پايين است. به ويژه وقتي فوتبالهاي اروپايي را تماشا ميكنيم بيشتر متوجه اين پايين بودن كيفيت در ايران ميشويم.
اين كارشناس فوتبال در ادامه به حضور بازيكنان پا به سن گذاشته در فوتبال ايران اشاره و خاطرنشان كرد: در اروپا وقتي بازيكنان پا به سن ميگذارند بلافاصله جوانترها جايگزين ميشوند اما اين اتفاق در ايران كمتر رخ ميدهد. در بسياري از موارد در فوتبال ما سليقه بازيكنان است كه حكم ميكند و مربيان هيچ اختياري از خود ندارند. متاسفانه برخي مديران هم با تغييرات زياد مربيان افرادي را روي كار ميآورند كه بهتر بتوانند كنترلشان كنند.
چراغپور همچنين به بازيكنان خارجي شاغل در فوتبال ايران هم اشاره كرد و گفت: باشگاههاي ما دست كم بازيكنان درجه دو اروپايي يا آفريقايي هم جذب نميكنند كه دلمان خوش باشد. به ندرت پيش ميآيد كه بازيكن به ايران بيايد كه عضو تيم ملي كشورش باشد و بيشتر خارجيهاي فوتبال ما، بازيكنان پا به سن گذاشته و فرسودهاي هستند كه در كشور خودشان هم فراموش شدهاند. حضور دهها بازيكن بيكيفيت خارجي در ايران هم جاي بازيكنان داخلي را تنگ ميكند و هم دردي از فوتبال ما دوا نميكند.
وي در ادامه و در پاسخ به اين سوال كه آيا ليگ فوتبال ايران در طول چند سال اخير روندي رو به رشد داشته است يا خير، گفت: روند رو به رشد ما در ليگ يك كشور اين گونه تعريف ميشود كه چقدر توانسته سن تيم ملي آن كشور را پايين بياورد؛ يعني ليگي رو به رشد است كه بازيكنهاي جديدي توليد كند و با اين كار باعث شود تيم ملي كشورش جكوان شود. در تيم ملي ما در برههاي هشت بازيكن از ليگهاي اروپايي و ساير كشورها حضور داشتند ولي اكنون مجددا به تركيبي بازگشتهايم كه 10 سال قبل وجود داشت! وقتي كيروش با هوش فنياش متوجه ميشود در فوتبال ما يك بازيكن مياني بهتر از آندرانيك تيموريان وجود ندارد و مجبور ميشود از او استفاده كند در حالي كه تيموريان توليد 12 سال پيش است.
چراغپور ادامه داد: سه پست اصلي تيم ملي 10 سال است كه تغيير نكرده اما در اروپا پرنشاط بودن ليگها باعث ميشود كه تيم ملي كشورهايشان جوانتر شوند. در هر كشوري كه تيم ملياش دير به دير جوان شود معلوم است كه ليگ آن كشور دچار آسيب است. اگر دستاندركاران فوتبال دلشان براي تيم ملي ميسوزد، ابتدا بايد ليگ را درست كنند.
وي در ادامه با بيان اين كه رو به رشد نبودن ليگ ايران را با سه مشخصه ميتوان تعريف كرد، گفت: نخست اين كه توليدات ليگ براي استفاده تيم ملي كافي نيست و تيم ملي مجبور است از توليدات 12 سال قبل بهره ببرد. دومين مسئله اضافه شدن روز به روز بازيكنان درجه دو و سه خارجي است كه نشان ميدهد ليگ ما معيوب است و مديران عامل باشگاهها براي اين كه بتوانند تيم خود را بسازند مجبور هستند از اين دسته بازيكنان استفاده كنند. سومين نكته هم كه نياز به كنكاش زياد ندارد پا به سن گذاشتن بازيكنان فوتبال ماست.
چراغپور در ادامه به عملكرد چند تن از بازيكنان مسن ليگ اشاره و خاطرنشان كرد: وقتي يك بازيكن 37 ساله جزو بهترين گلزنهاي ليگ قرار ميگيرد اين معني را ميرساند كه مدافعان ليگ ما خوب نيستند. مدافعاني كه به يك بازيكن 37 ساله اجازه آقاي گل شدن ميدهند به درد تيم ملي نميخورند و به همين دليل هم هست كه خط دفاع تيم ملي 10 سال بدون تغيير مانده است.
وي ادامه داد: هشت مربي در فوتبال ما حضور دارند كه هر سال از تيمي به تيم ديگر ميروند. اگر فرض كنيم كه اين هشت نفر، مربياني در سطح ارنست هابل، گاس هيدينگ و ژوزه مورينيو هم باشند، باز هم در ميزان سواد و خلاقيت داراي محدوديت هستند و ثابت بودن اينها به مدت 12 سال و منع ورود تفكر جديد به فوتبال آثار مخربي دارد كه امروز شاهد آن هستيم. با اين وصف در فصل بعد ليگ برتر هم اتفاق خاصي رخ نميدهد و فقط مربيان و بازيكنان جابجا ميشوند و به نوعي ميتوان گفت قهرماني و آسيايي شدن در ايران نوبتي است. بايد ديد امسال نوبت چه كسي است كه قهرمان شود، هر چند پايان تا حدودي مشخص است!
سرمربي فصل گذشته تيم فوتبال پاس همدان همچنين درباره تاثير حضور مربيان خارجي خوب مانند كيروش، كرانچار و دنيزلي بر فوتبال ايران گفت: چرا يك مربي با رزومه بسيار قوي و تجربه كار در منچستريونايتد، رئال مادريد و تيم ملي پرتغال نتوانسته در فوتبال ايران تحول بنيادين ايجاد كند؟ يا چرا پس از برانكو، تمام مربيان تيم ملي در كار خود به بنبست ميرسند و نميتوانند برنامههايشان را اجرا كنند؟ مسئله همان توليد نكردن بازيكن جديد است. هر مربي كه وارد فوتبال ما ميشود ناچار است از همان ابزاري استفاده كند كه مربيان پيش از او بهره ميبردند. مثلا اگر برونو سزار را از سپاهان ميگرفتيد، اين تيم تفاوت آشكاري با تراكتورسازي و استقلال نداشت.
وي افزود: بايد مكانيزم ليگ ما از بنياد تغيير كند. آموزش و تربيت مربيان و شيوه چرخش مربيان داخلي بايد تغيير كند. در غير اين صورت هرچه مربي خوب خارجي هم بياوريم شرايط تغيير نميكند. مگر عربستان با اين همه مربي خارجي كه آورد در فوتبالش تغييري ايجاد شد. آنها امسال حتي به مقدماتي جام جهاني هم راه نيافتند. اگر ابزار لازم وجود نداشته باشد، كيروش هم با همان شيوهاي تيم ملي را به ميدان ميفرستد كه در زمانهاي نه چندان دور، امثال دايي و خاكپور در تيم ملي بازي ميكردند.
نظرات شما عزیزان: